روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 54560
تاریخ خبر : 1403/07/11-14:41
تاریخ به روز رسانی : 1403/07/11-14:45
تعداد بازدید : 133
نسخه قابل چاپ

دست نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۴) / شرح درگیری رزمندگان اسلام در شهر مندلی عراق

پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی در دست نوشته خود شرح حالی از کوبیدن مواضع دشمن و درگیری در شهر مندلی عراق را بیان می کند.

دست نوشته پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی (۴) / شرح درگیری رزمندگان اسلام در شهر مندلی عراق
دانلود فایل ضمیمه PDF
پاسدار شهید مرتضی عباسی مقانکی در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. وی همواره در تظاهرات و راه پیمایی ها علیه رژیم پهلوی شرکت می کرد. مرتضی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

ادامه متن دست نوشته ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می خوانید:
..پا به فرار گذاشت و همین طور عملیات ادامه داشت مسئول گردان و ما که از نیرو ها جدا شدیم در بالای تپه ای مستقر شدیم تا مسئول گردان عملیات را هدایت کند، از قضا نیرو های عراقی از آنجا متواری می شدند که ما نیز به لطف خدا با آن ها درگیر می شدیم و آن ها را به هلاکت می رسانیدیم، چون متوجه نبودیم ما از نیروهای خودی خیلی جلوتر رفته بودیم این بود که حرکت کردیم در یک سنگر تانک عراق پناه گرفتیم.
ناگهان یک خمپاره انداز عراق در دست راست ما وجود داشت و، چون در بین راه ما با بچه های آر پی جی زن روبرو شده بودیم، آن ها نیز همراه ما بودند برادر عیدی دستور منهدم کردن آن خمپاره را داد.
برادر کریمی و الوندی سراغ خمپاره انداز رفتند و من نیز برای زدن نیروی آن با یک آر پی جی-۷ در حالیکه سوره والعصر قرائت شد سنگر خمپاره سقوط کرد و سنگر دیگر آن نیز متواری شدند و ما به آن جا رفتیم و با خمپاره مواضع دشمن را می کوبیدیم.
شب ساعت ۱۲ الی ۱ بود که برادر عیدی و عبدالعظیمی برای پیدا کردن راه و نیرو های خودی جدا شدند و رفتند و ما نیز متوجه نبودیم که از نیرو های خودی خیلی جلو زده ایم، تقریباً یک کیلومتری شهر مندلی بودیم، خلاصه نزدیکی صبح بود که برادر عیدی به ما دستور دادند که برای رسیدن به نیرو های خودی باید به سمت چپ خودمان حرکت کنیم ما نیز، چون خلاف آن ها ایستاده بودیم به سمت شهر مندلی حرکت کردیم.
حدود یک ساعت بعد دیدیم که در مندلی هستیم و پمپ بنزین آن را مشاهده کردیم سریعاً با برادر عیدی تماس گرفتیم با بی سیم اعلام کردیم که ما در مندلی هستیم و ایشان به ما گفتند که به سمت راست حرکت کنید خلاصه تا حرکت کردیم که برسیم به نیرو های خودی صبح شد و در بین دشمن و منطقه دشمن ماندیم.
در یک غار که بی سیم را نابود کردیم و تعدادمان ۷ نفر بود که آن ها مجروح بودند در ساعت ۶ صبح بود که حرکت کردیم از بغل سنگر های تانک و نفری عراق عبور کردیم و آن ها نیز کور بودند و متوجه این نمی شدند که ما ایرانی هستیم آمدیم در یک غاری بزرگ روبروی تپه شهدا و دست راست نخلستان عراق در آن جا ماندیم و تنها و تنها خدا را داشتیم و هیچکس دیگر نبود که ما را یاری نماید، دعا می خواندیم و قرآن قرائت می کردیم برادر کریمی و الوندی برای شناسایی رفتند.
ادامه دارد...

برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »